آدمک آخر دنیاست بخند.آدمک مرگ همینجاست بخند.دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند.آدمک خر نشوی گریه کنی.کل دنیا سراب است بخند آن خدایی که بزرگش خواندی بخدا مثل تو تنهاست بخند
همیشه انقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهی به پشت سرت کن...! شاید کسی در پی تو می دود و نامت را با صدای بی صدایی فریاد می زند...! و تو... هیچ وقت او را ندیده ای
خوشبختی مثل یک توپ است وقتی در حرکت است به دنبالش می دویم و وقتی ایستاده است به آن لگد می زنیم
شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست این دل با نگاهی سرد پرپر می شود با خودم عهد بستم بار دیگر که تورا دیدم ... بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو را دیدم و گفتم : بی تو میمیرم
به کراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک چو دیدار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟ مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای دمت گرم و سرت خوش
ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده می داند ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به دنیا آورده می داند ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده و ارزش یک ثانیه را آنگه از تصادفی مرگبار جان به در برده می داند هر لحظه گنج بزرگی است گنجتان را مفت از دست ندهید باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمی ماند
خداوند زن را آفرید خداوند زن را از پهلوی چپ مرد آفرید نه از سر او تا بر او مسلط گردد نه از پای او تا لگد کوب امیال او گردد بلکه از پهلوی او تا برابر او باشد و از زیر بازوی او تا در حمایت او باشد و از نزدیکترین نقطه به قلب اوتا محبوب او باشد . شکسپیر
|